دانلود آهنگ شکوفه ها از پوران با حجم ۲ مگابایت: دانلود
دانلود کیه کیه در میزنه از پوران با حجم ۹ مگابایت : دانلود
آهنگ های خوب را در پرشین فا گوش کنید
دانلود آهنگ قدیمی ملا ممد جان پوران
Download new Music by Pouran is Molla Mammad Jaan in persianfa
آهنگ های خوب را در پرشین فا گوش کنید
دانلود آهنگ قدیمی زندگی ای زندگی پوران
Download new Music by Poran is Zendegi Ay Zendegi in persianfa
آهنگ های خوب را در پرشین فا گوش کنید
دانلود آهنگ قدیمی شانه پوران
Download new Music by Poran is Shaaneh in persianfa
آهنگ های خوب را در پرشین فا گوش کنید
دانلود آهنگ قدیمی لج و لجبازی پوران
Download new Music by Poran is Laj o lajbazi in persianfa
گلچین آهنگ های پوران که شامل بهترین و معروف ترین آهنگ های پوران است به همت پرشین فا و به عشق مخاطبین عزیزمان جمع آوری شده است.
شما می توانید بهترین آهنگ های پوران را به صورت رایگان و با لینک مستقیم دانلود نمایید.
همچنین اگر آهنگی می شناسید که جزء زیباترین آهنگ های پوران بوده و از قلم افتاده است در قسمت نظرات اعلام کنید تا آن آهنگ ها نیز در این صفحه قرار بگیرد.
عقرب زلف کجت با قمر قرینه
تا قمر در عقربه کار ما چنینه
کیه کیه در میزنه من دلم میلرزه
درو با لنگر میزنه من دلم میلرزه
ای پری بیا در کنار ما جان خسته را مرنجان
از برم مرو خصم جان مشو تا فدای تو کنم جان
از برم مرو خصم جان مشو تا فدای تو کنم جان
نرگس مست تو و بخت من خرابه
بخت من از تو و چشمتو از شرابه
درو با لنگر میزنه من دلم میلرزه
ای پری بیا در کنار ما جان خسته را مرنجان
از برم مرو خصم جان مشو تا فدای تو کنم جان
از برم مرو خصم جان مشو تا فدای تو کنم جان
سلطان قلب ها از پوران آهنگی زیبایی است که برای نخستین بار در فیلمی با همین نام با بازی علی فردین اجرا گردید.
اگر چه در فیلم سلطان قلب ها، عارف کار خواندن آن را انجام داد، اما سلطان قلب ها با صدای پوران نیز با شعری متفاوت بعدها اجرا گردید.
آهنگسازی سلطان قلب ها توسط انوشیروان روحانی و در فیلمی به همین نام محصول سال ۱۳۴۷ مورد استفاده قرار گرفت.
نیز اجرا شده است. متن سلطان قلب ها با صدای پوران به شرح زیر است.
از برگ گل کاغذ سازم
نامه جانسوزی پردازم
تا بگویم از عشقم رازم
کی رفته سفر
بعد از سلام ای دلدارم
اول همچو جان دوست دارم
دوم از شوق تو بیدارم
شب تا به سحر
گر حال زار دلم را بخواهی
با تو چه گویم که بر آن گواهی
بی تو نتابد نه مهری نه ماهی
بر شام تارم
سلطان قلبم کجایی؟ کجایی؟
رفتی که بر من به شادی گشایی
دروازه های بهشت طلایی
چشم انتظارم
لا لا لا لا لا لا لا….
از برگ گل کاغذ سازم
نامه جانسوزی پردازم
تا بگویم از عشقم رازم
کی رفته سفر
بعد از سلام ای دلدارم
اول همچو جان دوست دارم
دوم از شوق تو بیدارم
شب تا به سحر
گر حال زار دلم را بخواهی
با تو چه گویم که بر آن گواهی
بی تو نتابد نه مهری نه ماهی
بر شام تارم
سلطان قلبم کجایی؟ کجایی؟
رفتی که بر من به شادی گشایی
دروازه های بهشت طلایی
چشم انتظارم
همه شاپرکا همه کبوترا
زندگی رو نو میکنن دوباره
با بی زبونیشون میگن بهاره
اما من هنوز زمستونه برام
زندگی بی سر و سامونه برام
خنده از لبهای من گریزونه
اما گریه کردن آسونه برام
اما گریه کردن آسونه برام
تلخی خاطره ها اشکامو جاری میکنن
وقتی که شکوفه ها رقص بهاری میکنن
تلخی خاطره ها اشکامو جاری میکنن
وقتیکه شکوفه ها رقص بهاری میکنن
زندگی رو نو میکنن دوباره
با بی زبونیشون میگن بهاره
زندگی بی سر و سامونه برام
خنده از لبهای من گریزونه
اما گریه کردن آسونه برام
اما گریه کردن آسونه برام
تلخی خاطره ها اشکامو جاری میکنن
وقتیکه شکوفه ها رقص بهاری میکنن
تلخی خاطره ها اشکامو جاری میکنن
وقتیکه شکوفه ها رقص بهاری میکنن
بیا بریم به مزار ملاممد جان ترانه ای است در بیان سوزِ دل عایشه، دختر عاشقی است که نذر گرفته در ایام نوروز به مزار شریف برود و در جوار آرامگاه مولا علی دعا کند، تا آرزویش که رسیدن به ملامحمدجان است برآورده گردد.
در رابطه با داستان عاشقانه عایشه و ملامحمدجان در کتابهای مربوط به تاریخ هرات و اخبار و روزنامهها بارها مطالبی نوشته شده و رادیو افغانستان نیز در سالهای دهه پنجاه خورشیدی این داستان را چندین بار نشر نمود.
روایت داستان عاشقانهٔ عایشه و ملاممدجان به این شرح است:
در عهد فرمانروایی تیموریان در هرات، به ویژه در عصر سلطان حسین بایقرا، مردم از تمام قلمرو آنان در نوروز به مسجد کبود به مزار شریف میآمدند و دولت خرج عروسی جوانانی را که در مزار شریف عروسی میکردند میپرداخت.
دوران تیموری عصر شکوفایی هنر در هرات بود و مدارس متعددی در این شهر تأسیس شد و شاگردان در این مدارس به تحصیل علوم و فنون مختلفه میپرداختند.
یکی از این مدارس، مدرسهای بود در نزدیکی سرحدیده در شمال شهر هرات و به جوار زیارت ملاحسین واعظ کاشفی. یکی از طلاب مدرسه به نام ملامحمدجان همه روزه از محل سرحدیره تا چشمه قلمفور که نزدیک زیارت مولانا عبدالرحمن جامی است پیاده طی مینمود و صرف و نحو حفظ میکرد، ساعتی در کنار چشمه میآسود و شکرانه به جای میآورد.
یکی از روزها جمعی از دختران سرحدیره با عایشه که دختر یکی از افسران مقرب دربار تیموریان بود غرض گرفتن آب از چشمه قلمفور میرفتند و ملامحمدجان هم واپس رهسپار مدرسهاش بود.
درکنارچشمه درحال وضوگرفتن بود که ناگهان بادی با تندی وزیدن گرفت و روسری عایشه را از سرش پرانده و باد آن را نزدیک پای ملامحمدجان آورد.
عایشه خواست تا روسریاش را بگیرد در همین اثنا چشم ملامحمدجان به عایشه میافتد و هر دو دلباخته هم میگردند.
ملاممدجان صرف و نحو را کنار میگذارد و به فکر ازدواج با عایشه میشود و از خانوادهاش خواستگاری مینماید، چون ملامحمدجان طلبه بیبضاعتی میباشد پدر عایشه موافقت نمینماید.
این دو عاشق دلباخته نذری را بر عهده میگیرند، در صورتیکه ازدواجشان صورت پذیرد در ایام میلهٔ گل سرخ به مزار شریف رفته و مدتی را در آرامگاه علی خاکروبی نمایند.
عایشه همواره با دختران سرحدیره در بین عصر و شام به چشمه قلمفور غرض گرفتن آب میرفت و در جمع آنها با سوز و درد این آهنگ را با خود زمرمه میکرد:
بیا که بریم به مزار ملاممدجان
سیل گل لاله زار با ما دلبرجان
بیا که بریم به مزار ملاممدجان
برو با یار بگو چشم تو روشن
هممان یار وفادار تو آمد
همان یار وفادار تو آمد
برو با یار بگو چشم تو روشن
همان یار وفادار تو آمد
همان یار وفادار تو آمد
بیا بریم به مزار ملا ممدجان
سیل گل لاله زار با ما دلبرجان
بیا ای یار که جنون تو هستم
خراب لعل مجنون تو هستم
خراب لعل مجنون تو هستم
نمی بوسم لب پیمانه می
پریشان و جگر خون تو هستم
پریشان و خون جگر تو هستم
سیل گل لاله زار ملا ممدجان
اتفاقاً در همین اثنا امیر علیشیر نوائی، وزیر دانشمند عصر تیموری با عدهای از همراهان خود از آنجا میگذشت و در نزدیکی چشمه آوازخوانی عایشه را شنید، توقف نموده و آهنگ را از دور سراپا شنید، با فراست و نکتهدانی دریافت که در خواندن این سرود فلسفهای نهفته است.
امیر پس از شنیدن آهنگ نزد عایشه آمد و با ملایمت و مهربانی از او پرسید که دخترم راست بگو، ملامحمدجان کیست و چرا در آهنگ صدای تو دردی نهفته است؟
عایشه ابتدا از حیا پاسخی نداد و سکوت اختیار کرد؛ ولی امیر علیشیر با شیوهٔ پدرانه به او وعده داد که اگر راستش را بگوید به او کمک خواهد کرد.
سپس عایشه ماجرای عاشقانهٔ خود را مفصل به امیر حکایت نموده و افزود که ملامحمدجان از جمله طلاب مدرسهٔ شما است.
فردای آنروز امیر شخصاً به خانه پدر عایشه رفت و بهعنوان پدر ملامحمدجان از عایشه خواستگاری نمود، پدر عایشه که وضع را چنین دید، به احترام شخص امیر به این وصلت راضی گردید.
امیر این دو دلباخته را آنطور که تعهد کرده بودند به مزار شریف فرستاد، درآنجا عروسی نمودند و مدتی را در مسجد کبود به صفت خادم ایفای وظیفه کردند.