دانلود آهنگ پوست شیر از ابی
به دستور مرکز جرایم رسانه ای حذف شد
بهترین ها برای شما!
به دستور مرکز جرایم رسانه ای حذف شد
من خالی از عاطفه و خشم
خالی از خویشی و غربت
گیج و مبهوت بین بودن و نبودن
عشق
آخرین همسفر من
مثل تو منو رها کرد
حالا دستام مونده و تنهایی من
ای دریغ از من
که بیخود مثل تو
گم شدم
گم شدم تو ظلمت تن
ای دریغ از تو
که مثل عکس عشق
هنوزم داد میزنی تو آینه من
وای
گریمون هیچ خندمون هیچ
باخته و برندمون هیچ
تنها آغوش تو مونده
غیر از اون هیچ
ای
ای مثل من تک و تنها
دستامو بگیر که عمر رفت
همه چی تویی
زمین و آسمون هیچ
در تو می بینم
همه بود و نبود
بیا پر کن
منو ای خورشید دلسرد
بی تو می میرم
مثل قلب چراغ
نور تو بودی
کی منو از تو جدا کرد
اون دو تا مست چشات
منو خوابم می کنه
ذره ذره اون نگات
داره آبم می کنه
داره می میره دلم
واسه مخمل نگات
همه رنگی رو شناختم
من با اون رنگ چشات
مثل یک رویای خوش
پا گرفتی تو شبام
از یه دنیای دیگه
قصه ها گفتی برام
هنوز از هرم تنت
داره می سوزه تنم
از تو سبزه زار شده
خاک خشک بدنم
دستای عاشق تو
منو از نو تازه ساخت
دل ناباور من
جز تو عشقی نشناخت
داره می میره دلم
واسه مخمل نگات
همه رنگی رو شناختم
من با اون رنگ چشات
منو خوابم می کنه
ذره ذره اون نگات
داره آبم می کنه
داره می میره دلم
واسه مخمل نگات
من با اون رنگ چشات
مثل یک رویای خوش
پا گرفتی تو شبام
از یه دنیای دیگه
قصه ها گفتی برام
ترانه مداد رنگی یکی دیگر از آهنگهای نوستالژی دهه شصتی هاست که با ترانه ای از بیژن سمندر و آهنگسازی سیاوش قمیشی توسط ابی در سال ۱۹۹۰ و در آلبومی بنام خلیج ساخته و منتشر شد.
روزا با تو زندگی رو پر از قشنگی میبینم
شبا به یاده تو همش خوابای رنگی میبینم
چشم تو رنگ عسل توی چشم تو نگاه مثل شاه بیت غزل
لب تو غنچه ی نیمه بازه باغ تن تو آتیش سوزنده ی داغ
قد تو مثل سپیداره بلند دل تو نرمتر از صبح پرند
خودت رو تو آینه ها ببین رنگ که به این قشنگی نیست!
شاخه گل حیاط ما به آب و رنگش می نازه
اما تو که خونه باشی هی پیش تو رنگ میبازه
روزا با تو زندگی رو پر از قشنگی میبینم
شبا به یاده تو همش خوابای رنگی میبینم
چشم تو رنگ عسل
توی چشم تو نگاه مثل شاه بیت غزل
لب تو غنچه ی نیمه بازه باغ
تن تو آتیش سوزنده ی داغ
قد تو مثل سپیدار بلند
دل تو نرمتر از صبح پرند
خودت رو تو آینه ها ببین
رنگ که به این قشنگی نیست
شاخه گل حیاط ما به آب و رنگش مینازه
اما تو که خونه باشی هی پیش تو رنگ میبازه
ستاره های سربی یکی از محبوب ترین ترانه های ابی (ابراهیم حامدی) است.
ترانه سرای ستاره های سربی ایرج جنتی عطایی است و آهنگسازی آن را سیاوش قمیشی بر عهده داشته است.
متن آهنگ ترانه های سربی ابی :
من و هجوم گریه از یاد تو فراموش
تو بال و پر گرفتی به چیدن ستاره
دادی منو به خاک این غربت دوباره
دقیقه های بی تو پرنده های خستن
آیینه های خالی دروازه های بستن
اگه نرفته بودی جاده پر از ترانه
کوچه پر از غزل بود به سوی تو روانه
اگه نرفته بودی گریه منو نمی برد
پرنده پر نمی سوخت آینه چین نمی خورد
شبانه های بی تو یعنی حضور گریه
با من نبودن تو یعنی وفور گریه
از تو به آینه گفتم از تو به شب رسیدم
نوشتمت رو گلبرگ تو رو نفس کشیدم
از رفتن تو گفتم ستاره در به در شد
شبنم به گریه افتاد پروانه شعله ور شد
من رویایی دارم رویای آزادی
رویای یک لحظه بی وقفه از شادی
من …. من رویایی دارم از جنس بیداری
رویای تسکین این درد تکراری
درد جهانی که از عشق تهی می شه
درد درختی که می خشکه از ریشه
درد زنایی که محکوم آزارن
یا کودکایی که تو چرخه ی کارن
تعبیر این رویا درمون دردامه
درمون این دردا تعبیرِ رویامه
رویای من اینه دنیای بی کینه
دنیای بی کینه رویای من اینه
رویای دنیایی سبز و بدون جنگ
من رویایی دارم که غیر ممکن نیست
دنیایی که پاکه از تابلوهای ایست
دنیایی که بمب و موشک نمی سازه
موشک روی خواب کودک نمی ندازه
دنیایی که تو اون زندونا تعطیلن
آدم ها به جرم پرسش
نمی گیرن
نمی گیرن
آهای بزار بپوشمت مثل لباس مهمونی
تور سپیدی دست باد یا مثل رخت زندونی
انگشتای کشیدتو کش بده تا آخر من
بوسه داغمو بگیر تا که نیوفته از دهن
شراب صد ساله ی من وقتشه که بنوشمت
وقتشه عریان تر بشم بپوشمت
مزمزه کن زمزممو خانوم
یک سره کن هر تکمه خانوم
بزن بزن زخمه بزن خانوم
ای مرحم زخمای من خانوم
گیتار دل ساز خوشگل خانوم
ای همه ام ای زن زن خانوم
در بسترم ستاره شو خانوم
از سرخوشی فواره شو خانوم
شراب صد ساله من وقتشه که بنوشمت
وقتشه عریان بشم بپوشمت
با تو این تن شکسته
داره کم کم جون میگیره
آخرین ذرات موندن
توی رگهام نمی میره
با تو انگار تو بهشتم
با تو پرسعادتم من
دیگه از مرگ نمی ترسم
عاشق شهامتم من
اگه رو حصیر بشینم
اگه هیچ نداشته باشم
با تو من مالک دنیام
با تو در نهایتم من
با تو انگار تو بهشتم
با تو پرسعادتم من
دیگه از مرگ نمیترسم
عاشق شهامتم من
با تو شاه ماهی دریا
بی تو مرگ موج تو ساحل
با تو شکل یک حماسه
بی تو یک کلام باطل
بی تو من هیچی نمیخوام
از این عمری که دو روزه
نرو تا غم واسه قلبم
پیرهن عزا بدوزه
با تو انگار تو بهشتم
با تو پرسعادتم من
دیگه از مرگ نمیترسم
عاشق شهامتم من
با تو انگار تو بهشتم
با تو پر سعادتم من
دیگه از مرگ نمیترسم
عاشق شهامتم من
با تو انگار تو بهشتم
دیگه از مرگ نمیترسم
عاشق شهامتم من
با تو این تن شکسته
داره کم کم جون میگیره
آخرین ذرات موندن
توی رگهام نمیمیره
با تو انگار تو بهشتم
با تو پرسعادتم من
دیگه از مرگ نمیترسم
عاشق شهامتم من
اگه رو حصیر بشینم
اگه هیچ نداشته باشم
با تو من مالک دنیام
با تو در نهایتم من
با تو پرسعادتم من
دیگه از مرگ نمیترسم
عاشق شهامتم من
با تو انگار تو بهشتم
با تو پرسعادتم من
دیگه از مرگ نمیترسم
عاشق شهامتم من
با تو انگار تو بهشتم
با تو پرسعادتم من
دیگه از مرگ نمیترسم
عاشق شهامتم من
با تو انگار تو بهشتم
با تو پرسعادتم من
دیگه از مرگ نمیترسم
عاشق شهامتم من
توی تنهایی یک دشت بزرگ
که مثه غربت شب بی انتهاست
یه درخت تن سیاه سربلند
آخرین درخت سبز سر پاست
رو تنش زخمه ولی زخم تبر
نه یه قلب تیر خورده نه یه اسم
شاخه هاش پر از پر پرنده هاست
کندوی پاک دخیله و طلسم
چه پرنده ها که تو جاده ی کوچ
مهمون جاده ی سبز اون شدن
چه مسافرا که زیر چتر اون
به تن خستگیشون تبر زدن
تا یه روز تو اومدی بی خستگی
با یه خورجین قدیمی قشنگ
با تو نه سبزه نه آیینه بود نه آب
یه تبر بود با تو با اهرم سنگ
اون درخت سربلند پر غرور
که سرش داره به خورشید میرسه منم منم
اون درخت تن سپرده به تبر
که واسه پرنده ها دلواپسه منم منم
من صدای سبز خاک سربی ام
صدایی که خنجرش رو به خداست
صدایی که توی بهت شب دشت
نعره ای نیست ولی اوج یک صداست
رقص دست نرمت ای تبر به دست
با هجوم تبر گشنه و سخت
آخرین تصویر تلخ بودنه
توی ذهن سبز آخرین درخت
حالا تو شمارش ثانیه ها
کومه های بی امونه تبرت
تبری که دشمن همیشه ی
این درخت محکم و تناوره
تو بزن تبر بزن
من به فکر غربت مسافرام
آخرین ضربه رو محکمتر بزن
من به فکر خستگی های پر پرنده هام
من به فکر غربت مسافرام
آخرین ضربه رو محکمتر بزن
من به فکر خستگی های پر پرنده هام
تو بزن تبر بزن
من به فکر غربت مسافرام
آخرین ضربه رو محکمتر بزن
من کویرم من کویرم دشت تب کرده ی پیرم
نفسم مرده تو سینه عطشم کرده اسیرم
من کویرم، من کویرم دشت تب کرده ی پیرم
نفسم مرده تو سینه عطشم کرده اسیرم
من کویر خشک و پیرم که طراوت نپذیرم
توی رویاها می بینم روز میلاد بهارم
مثل یک جنگل سبزم عطر پاک سبزه زارم
اما این مثل یک خوابه تن من تشنه ی آبه
بوته های خشک و زردم زیر تیغ آفتابه
نقش رویای بهاران در نگاه من نشسته
توی رگهای تن من حسرت بارون نشسته
اما این مثل یک خوابه تن من تشنه ی آبه
بوته های خشک و زردم زیر تیغ آفتابه
زیر تیغ آفتابه زیر تیغ آفتابه
زبانم را نمی فهمی
تو خطم را نمی خوانی
چنان بیگانه ای حتی
که نامم را نمی دانی
تو آنقدر گیج و گنگی
در پلیدی های این غربت
که بیداری و قلب عاشق ما را نمی بینی
دل تو رفته در خواب و
خیالت مست این رویا
سراسیمه رهایی در پی
پس کوچه های سرد این دنیا
نگاه خسته ی ما را نمی بینی
شتاب ثانیه ها را نمی بینی
امید و آرزوهای ز هم بگسسته ی فردای دنیا را نمی بینی
من از بیگانگی های عجیب و پوچ این ملت ندارم انتظاری
از این ماتم که همچون من تو هم
غربت نشینی و زبانم را نمی فهمی
چنان بیگانه ای حتی
که نامم را نمی دانی
باید از عطر اقاقی تو رو آغاز کنم
با صدای خیس بارون تو رو آواز کنم
از تماشای قناری به تو پرواز کنم
به تو پل میزنم از بهانه هامو
از همه شبانه ها مو
میرسم به تو دوباره
بوی عطرتو میدن ترانه هامو
پر اسمت میشن عاشقانه هامو
از گل و شعر و ستاره
میرسم به تو دوباره
نیستی اما یادت اینجاست
وقت گل کردن رویاست
به تو من میرسم از این شب نیلوفری
به تو میرسم من از این راه خاکستری
به تو که خاطره هامو به همیشه میبری
به تو پل میزنم از بهانه ها مو
از همه شبانه ها مو
میرسم به تو دوباره
بوی عطر تو میدن ترانه هامو
پر اسمت میشن عاشقانه هامو
از گل و شعر و ستاره
میرسم به تو دوباره
نیستی اما یادت اینجاست
وقت گل کردن رویاست
تحمل کن عزیز دل شکسته
تحمل کن به پای شمع خاموش
تحمل کن کنار گریه من
به یاد دلخوشی های فراموش
هنوز از عطر لبخند تو سرمست
واسه تکرار اسم ساده تو ست
صدایی از منه عاشق اگر هست
منو نسپار به فصل رفته عشق
نذار کم شم من از آینده تو
به من فرصت بده گم شم دوباره
توی آغوشه بخشاینده تو
به من فرصت بده برگردم از من
به تو برگردمو یار تو باشم
به من فرصت بده باز از سر نو
دچار تو گرفتار تو باشم
به من فرصت بده باز از سر نو
دچار تو گرفتار تو باشم
نذار از رفتنت ویرون شه جانم
نذار از خود به خاکستر بریزم
کنار من که وا میپاشم از هم
تحمل کن، تحمل کن عزیزم
به من فرصت بده رنگین کمون شم
از آغوش تو تا معراج پرواز
حدیث تازه عشق توام من
به پایانم نبر از نو بیآغاز
منو نسپار به فصل رفته عشق
نذار کم شم من از آینده تو
به من فرصت بده گم شم دوباره
توی آغوشه بخشاینده تو
به من فرصت بده برگردم از من
به تو برگردمو یار تو باشم
به من فرصت بده باز از سر نو
دچار تو گرفتار تو باشم
به من فرصت بده باز از سر نو
دچار تو گرفتار تو باشم
اگر چه جای دل دریای خون در سینه دارم
ولی در عشق تو دریائی از دل کم میارم
اگر چه روبرویی مثل آئینه با من
ولی چشمهام بسم نیست برای سیر دیدن
نه یک دل نه هزار دل همه دل های عالم
همه دل ها رو میخوام که عاشق تو باشم
تویی عاشق تر از عشق تویی شعر مجسم
تو باغ قصه از تو سحر گل کرده شبنم
تو چشمهات خواب مخمل شراب ناب شیراز
هزار می خونه آغاز هزار و یک شب راز
میخوام تو رو ببینم نه یک بار نه صد بار به تعداد نفسهام
برای دیدن تو نه یک چشم نه صد چشم همه چشمها رو میخوام
تو رو باید مثل گل نوازش کرد و بویید
با هر چی چشم تو دنیاست فقط باید تو رو دید
تو رو باید مثل ماه رو قله ها نگاه کرد
با هر چی لب تو دنیاست تو رو باید صدا کرد
میخوام تو رو ببینم
نه یک بار نه صد بار
به تعداد نفسهام
برای دیدن تو
نه یک چشم نه صد چشم
همه چشمها رو میخوام
بیا کنارم سرو ناز بی تاب
بیا کنارم زیر طاق مهتاب
عطش ببازیم به نسیم دریا
غزل برقصیم تا طلوع فردا
رو فرش برگ و پولک ستاره
خمار شعرم می شکنه پیش تو
عجب شرابی نفس تو داره
گل بهارم در انتظارم
حریق سبزی بیاد کنارم
تن حریرت جوی عطر جاری
صدای گرمت غیرت قناری
بذار بگیرم مثل تور دریا
تو رو در آغوش ، ماهی فراری
ابی حریق سبز
بیا کنارم سرو ناز بی تاب
بیا کنارم زیر طاق مهتاب
عطش ببازیم به نسیم دریا
غزل برقصیم تا طلوع فردا
گل بهارم در انتظارم
اگه بدونن ابر و باد و بارون
چه دلنوازه این شب مهربون
هجوم می آرن روی چرت کوچه
صدای شهر رو می برن آسمون
غروب گذشت و شب رسید به نیمه
تب تو می خواد گل سرخ هیمه
بگو بخوابن همه اهل دنیا
هنوز یک نیمه مونده از شب ما
گل بهارم در انتظارم
حریق سبزی بیاد کنارم
گل بهارم در انتظارم
حریق سبزی بیاد کنارم